-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 اردیبهشتماه سال 1403 04:07
حیف. حیف از تمام روزهایی که گذشت. حیف از تمام شوق هایی که گذشت. حیف از تمام آرزوهایی که ناکام ماند. حیف از عشق هایی که به وصال نرسید. حیف از عطش هایی که سیراب نشد. حیف از صمیمیتی که ایجاد نشد. حیف از ثانیه هایی که به فنا دادیم. حیف از اشتیاقی که کور شد. حیف از ابراز عشق هایی که در نطفه خفه شد. حیف از تمام فرصت هایی که...
-
غم انگیز ترین دیالوگ تاریخ بشریت
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1402 00:24
Come back,, come back to me
-
آرامش قبل از طوفان؟؟؟
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1402 22:52
میگوید سیگار بکشیم؟ میگویم اره اره. میگوید ای ول که تو این شرایط هم پایه ای. ولی بلند نمیشود برود سیگارش را بیاورد. راستش جایمان انقدر خوب بود که تمایلی به تکان خوردن هم نداشتیم، حتا برای سیگار. می دانی، او یک معمولی است. منظورم سطح زندگیش نیست ها. سطح شخصیتش معمولی است. پیچیده نیست. کمال گرا نیست. بسیار باهوش نیست....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1401 00:00
فقط یکی بیاید من را از این زندگی so so، که نه خوب است و نه بد، نجات دهد!!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1401 01:13
شت! چهل سالگی چقدر انسان را قوی میکند!!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1401 01:00
دلم تنگ شده است. دلم تنگ شده است برای عاشقی کردن. دلم تنگ شده است که وقتی صدایش را می شنوم، قلبم تند تند بتپد. دلم تنگ شده است که وقتی ببینمش، تک تک سلول های بدنم از هیجان تکان بخورد. دلم تنگ شده است برای دوست داشتن. دلم تنگ شده است برای کیف کردن از بوی سیگارش. دلم می خواد برگردم به آن سال ها، به آن شور و اشتیاق عاشقی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 آذرماه سال 1400 20:45
چرا هیشکی هیچی نمی گه خب؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 تیرماه سال 1400 21:52
چرا وام خرید گربه نداریم؟!! من الان می خوام گربه بخرم، پول ندارم:| الان گربه نازنینم فروش بره، کی پاسخگوی قلب شکسته منه؟!!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 تیرماه سال 1400 02:07
مرور میکنم هر آنچه که گذشته است. خیال می بافم هرآنچه که دل می خواهد. بدین گونه میگذرانم. که جور دیگر نشود.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1400 01:30
دلم برای آن وقت هایی که دوستت داشتم، تنگ می شود. برای آن زمان هایی که دوست داشتن مثل کودک چهار ساله ای در کوچه ها می دوید. این خنثی بودن، این سلول های یخی منجمد، این دخترکی که انگشتش را به نشانه هیس، مدام روی دماغش گذاشته است و مدام من را همراهی میکند، تمام شان، تمام شان، من را خسته کردند. کاش هنوز هم نمی دانستم عشق...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1400 22:17
اگر از زندگی مشترک خود رنج می برید، آیا مرض دارید که طلاق نمی گیرید؟! پیوست: در اولین فرصتی که پول دستم بیاد، میدم یه تیزر درست کنن، پخش کنن تو تلویزیون و فضای مجازی. فرهنگ سازی بشه انشاالله!!! پیوست دوم: یک مشت روانی جمع شدن، تشکیل خانواده دادن
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 فروردینماه سال 1400 00:00
سال نو مبارک :)
-
برای آن پدیده ی تکرار نشدنی
سهشنبه 12 اسفندماه سال 1399 22:32
دلم برای تو نه، دلم برای دوست داشتنت تنگ شده است. برای آن قلپ قلپ عشق، که از تک تک سلول هایم لبریز بود.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 بهمنماه سال 1399 02:33
به معجزه اعتقاد دارید؟!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 دیماه سال 1399 13:29
نیاز به نفس کشیدن دارم.
-
عاشقانه ای تخریبی برای او
شنبه 15 آذرماه سال 1399 21:41
حالا که خودت هزار هزار هزار کیلومتر دورتر سکنی گزیده ای. حالا که به لطف کووید نوزده، همگی خانه نشین شده ایم، حالا با خیال راحت عکست را ست کرده ام برای لاک اسکرین و هوم اسکرین گوشی ام. و آنگاه که هر صبح و ظهر و شب که برایم نوتیفیکیشن می آید، هر هنگام که دستم به آن گوشی بخورد، قیافه ی جدی تو را می بینم. آن چشمان بی نظیر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 مهرماه سال 1399 21:24
من تو را مرور میکنم. تو را که به اندازه ی داستان های رمنس فیلم های قدیمی، ناب و تکرار نشدنی، بودی.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 شهریورماه سال 1399 21:58
می نویسم. در یک دفترچه ی 13 در 18 سانت. با خودکار صورتی و بنفش. خشمم را، نفرتم را، مبهوت شدنم را، دلتنگیم را، و هر آنچه که ملاحظه کرده ام و نگفته ام. بسکه سنگین شده بود این مغز. تلنبار، فشره، فنری آماده ی پرتاب، حمله. و حالا قطره قطره ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 مردادماه سال 1399 00:40
دلم می خواهد بروم به یک جایی، که شبانه روز باران ببارد. و شبانه روز به صدای باران روی شیروانی خانه گوش بدهم. دلم باران طولانی می خواهد. دلم می خواهد در زندگی بعدیم باران باشم.
-
از ازل
سهشنبه 7 مردادماه سال 1399 01:17
انگار در طالع ام نوشته شده بود: دور باشد از همه ی آنهایی که دوستشان دارد.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 تیرماه سال 1399 00:27
یک ماشین ریش تراشی می خواهم. همین الان، که موهای سرم را از ته بزنم. پنج کیلو سبک تر میشوم. و مغزم علاوه بر اراجیفی که درون خودش دارد، حداقل از شر یک حجم موی فر خلاص می شود. اصلا شاید این موهای فر در هم پیچیده، این شک، این شبهه، این استیصال، این چرای مداوم را، با خودش ببرد.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1399 02:08
هی من پرسیدیم بریم توییتر، هی شما هم گفتید نه. هی منم گفتم باشه، ولی رفتم توییتر. خیانت کردم به وبلاگم.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 بهمنماه سال 1398 00:14
آن سفر کرده که فقط یکدونه دل همره اوست هر کجا هست، خدایا به سلامت دارش.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 آذرماه سال 1398 16:36
حوصله ندارم. متنفرم از منتظر موندن پشت در مطب دکتر. کلا متنفرم از انتظار کشیدن. اصلا چرا باید هم پول بدی، هم انتظار بکشی، تا نهایتا بهت بگن مریضی. یا حتا بهت بگن مریض نیستی. این پکیج پول دادن و انتظار کشیدن، خیلی پکیج مزخرفیه. چرا دنیا انقد مزخرفه؟ دلیل این همه مزخرف بودنش چیه؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 آذرماه سال 1398 00:35
هیچ نمی دانی هر روز دلم برایت تنگ می شود.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 آبانماه سال 1398 00:22
بله! مث اینکه بلاگ اسکای فیلتر نیست. پیوست: خ بزرگ
-
عاشقانه ای برای او
سهشنبه 23 مهرماه سال 1398 01:51
یک بار برایم تعریف کرد از سربازیش. گفت : من همیشه گرم بودم. همیشه گرمم بود. اصلا مفهوم سرما را نمی فهمیدم. گفت: لیلا، من بعد سربازی بدنم سرد شد. بدنم کم طاقت شد، فهمیدم سرما یعنی چه. هر چه لباس گرم می پوشیدم، گرم نمی شدم، نمی شوم. پیوست: یک روزی باید شجاعتش را پیدا کنم. بروم به اش بگویم: لعنتی، دور ماندن از تو همان...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 مهرماه سال 1398 23:13
آدم دلش تنگ بشود، چه باید بکند؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 شهریورماه سال 1398 00:09
زمین رو گاز بزن، اما بهش نگو که دلت براش تنگ شده. پیوست: می خوام بنویسم، بچسبونم به در و دیوار و یخچال خونه.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1398 02:42
بریم توییتر؟