باید ترسید. باید ترسید از روزى که چشمانت باز شود، که آن پرده پوشاننده، از جلوى چشمانت بروند کنار، و آنگاه به وضوح ببینى. ببینى که واقعیت یک پیرِ فرتوتِ مردنىِ برهنه است.
آدم هاى ساده، آدم هاى قابل پیشبینى، حوصله من را سر مى برند. پیچیدگى کم اش خوب است.
از وقتى اینستارادیو اومده، وبلاگم یتیم شده.