میداند
سهشنبه 13 آبانماه سال 1399 ساعت 11:56 ق.ظ
یادم باشد یک بار برایت تعریف کنم که چه زندگیای بود این یکی. که چه قدر همهچیزش عجیب بود و چه ما کوچک بودیم و نمیدانستیم. که تکههای نور روی زمین ریخته بود. و جادهها، جادهها هنوز هم شبها آواز میخوانند برایمان.
نه، مرسی. قطعا من آخرین نفر روی کره زمین هستم که بخوام قصه ی نور و جاده ی تو رو بدونم. چون اون موقع ها که تو با عشق، نور جمع میکردی از زمین، من برای رد شدن از این قصه، تکه تکه نور جا میذاشتم . بقیه قصه هاتون رو با کمال میل شنیداریم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
یادم باشد یک بار برایت تعریف کنم که چه زندگیای بود این یکی. که چه قدر همهچیزش عجیب بود و چه ما کوچک بودیم و نمیدانستیم. که تکههای نور روی زمین ریخته بود. و جادهها، جادهها هنوز هم شبها آواز میخوانند برایمان.
نه، مرسی. قطعا من آخرین نفر روی کره زمین هستم که بخوام قصه ی نور و جاده ی تو رو بدونم. چون اون موقع ها که تو با عشق، نور جمع میکردی از زمین، من برای رد شدن از این قصه، تکه تکه نور جا میذاشتم .
بقیه قصه هاتون رو با کمال میل شنیداریم