گلپر

من یک گلدان صورتی خیلی زیاد کمرنگ دارم. یک گلدان سرامیکی صورتی خیلی زیاد کمرنگ کنگره دار، و نقش گل های کوکب انگار! من و بابا با هم رفتیم یک روز آن گیاه را خریدیم. وقتی خریدمش، به اش گفتم از امروز "من مسئول تو هستم". به اش گفتم که دوستش دارم. به اش گفتم که مواظبش خواهم بود. به اش گفتم گاهی روزها نیستم اما بابایی مواظبش هست. به اش گفتم من ناشی ام، اما تو سعی کن که نمیری! گیاه ناز نازیی هست. محیط رشدش باید محیط بسیار مرطوب به دور از تابش مستقیم نور باشد. روزی 7-8 دفعه روی برگ هایش آب می پاشم، آبش می دهم، نوازشش می کنم، موسیقی ملایم برایش می گذارم، نمی گذارم کسی بلند توی اتاقم حرف بزند، و مواظبم صدای تلویزیون به اتاق من نرسد. یک جای ریزی از یک برگش سوخته. اما برگ های کوچولوش سالم هستند. درست نمی توانم تشخیص بدهم که وضع جوانه ها چگونه است. اسمش را گذاشته ام گُلپر. فکر کنم گلپر از نور لامپ اتاق من خوشش نمی آید... 

پیوست بی ربط: اس ام اس داده ام تو چرا حال من را نمی پرسی تا من بگویم افتضاح!! فکرش را بکن! (خیلی خوب است آدم یک دوست اینجوری داشته باشد، بدون رودروایسی!)  

پیوست بی ربط دوم: حالم خوب است،جدی.

نظرات 3 + ارسال نظر
ناشناس چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:12 ب.ظ

من که آخرش نوفهمدم حال‌ات خوبه یا بد!!
ولی احتیاطاْ می‌پرسم: حال‌ات چطوره؟
:دی

بابا خارج:دی پاک فارسی رو فراموش کردیا :دیییییییی

حالم خوبه.بزرگ شدم زود حالم خوب میشه:))

علی جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:12 ق.ظ

من یه گلدون داشتم. بچه که بودم. از لبه پنجره که افتاد پایین دیگر به جز ماهی هیچ جانداری نداشتم. همان ها را هم امسال دیگر ندارم. خلاص!

قصه ی ماهیانی که من - به خاطر دوست داشتن و مواظبت بیش از حد- به کشتن دادن، کتاب قطوری می شود!
بیچاره ها!

بهزاد جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:19 ب.ظ

یه عکسی چیزی ازش میذاشتی بهت میگفتم چیه.
بر خلاف باقی جاهای خونمون که شبیه جنگله اتاق من به خاطر نور نداشتن گیاه نداره و مثلا گیاه مورد علاقم یعنی کراسولا رو نمی تونم اونجا نگهش دارم. جدیدا یه سانسیوریای قلمه گرفتم که اگه بگیره اونو میذارم تو اتاقم، چون نور چندانی نمی خواد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد