*خیلی کفریم از اینکه همین جوری ابلهانه برای کنفرانس مهندسی اینترنت فصل سوم رو انتخاب کردم،تقریباً حفظی محضه(خدا میدونه که من چقدر از حفظ کردن متنفرم).حالا میام میبینم فصل چهارم در مورد"انواع الگوریتم های مسیر یابی در شبکه ی اینترنت"هستش.میتونی درک کنی چه مبحث توپیه.در واقع مخلوطی از دو درس طراحی الگوریتم و گسسته(در واقع میبینی که این دروس چه جوری توی دنیای واقعی پیاده میشن)....حالا میتونی حدس بزنی کی قراره بیاد این فصل رو کنفرانس بده؟؟؟ اون پسره که بهم خط درس میداد.حاضرم قسم بخورم نمیاد کنفرانسش رو بده.آخه جزو اون آدماییه که بد جور حفظیه...
*روز پر کاری داشتم،یه بساب بساب و بخون بخون و ببین ببین حسابی(آشپزخونه،مهندسی اینترنت،فیلم شبکه ی چهار)....تازه یه چیزِ خیلی خیلی بامزه کشفیدم،اینکه بیل جسم خیلی سنگینیه.اصلاً به ظاهرش نمیومد،اما تقریباً با بکار بردن انرژی زیادی بلندش کردم.تازه اصلا هم درست توی دستم جا نمیشد و در آخر اینکه نتونستم باهاش کار کنم....چی؟...آهان فهمیدم میخوای چی بپرسی!!!!!!!خب یکی از پیازهای نرگسی که هفته ی پیش کاشتیم بیرون مونده بود....میدونی،فهمیدن این که بیله اینقدر سنگینه،جداً برام هیجان انگیز بود.(میتونم حدس بزنم که به چی داری فکر میکنی،اینکه من چه آدم سطحیی هستم و چه چیزهای مسخره ای برام هیجان انگیز هستن.خب بذار منم نظرم رو بگم.تو هم یه آدم ظاهر بینی هستی که هیچ وقت جزئیات رو نتونستی ببینی.ببینم خوب کله پات کردم؟!؟!؟!شرمنده دیگه....)
*میدونی یه چیز دیگه هم کشفیدم،و اون اینکه وقتی میبینم همین جوری،الکی،بیخودی اینقدر زیادی دوستم دارن؛کلی کیف میکنم و لذت میبرم....حالا خدا کنه این بوته های توت فرنگی به ثمر برسن،وگرنه کلی آبرو ریزی میشه جلوی اعضای خانواده،بخصوص بابای ناز نازی.....
*خلاصه:دارم زیادی زر میزنم،سردمه،یاس میخوام........

نظرات 7 + ارسال نظر
ققنوس پنج‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:37 ب.ظ

هنوز یاس گیر نیاوردی ؟؟؟؟ ااا ...

غرور پنج‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 10:49 ب.ظ http://formylife.blogsky.com/

سلام..خیلی خوبه که همه دوست دارن..فکر نکنم الکی باشه..منم میخوام گل بکارم تو باغچه خونمون

تیغ ماهی جمعه 29 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:18 ق.ظ http://www.tighmahi.persianblog.com

نه ! باور کن مجبور نیستم . در شمن خیلی هم دلم می خواد همچنان توی هیچکس خودم بنویسم ولی یکی اونجا رو ازم گرفته بهم پس نمی ده فعلا ! :( مجبورم این جا بنویسم !

هیلا جمعه 29 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 06:50 ق.ظ http://morteza82.tk

یکی دیگه از شعارای این خاتمی چی ها این بود:
یــــــــــــــــاس را پاس بداریم.
شما هم خاتمی چی شدین؟

مسیح جمعه 29 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:09 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام

راستش به نکته ی خوبی اشاره کردی شاید تو این چند روز تعطیلی فرصتی پیدا بشه بتونم بشینم فکر کنم ببینم چرا همین طور الکی ، بیخودی این قدر زیاد دوستت دارمن !!!
...
فرا رسیدن نوروز و سال نوی ایرونی رو بهت تبریک می گم و با امید به رسیدن بهار ، برای تو و خودم و تموم ایرونیا آرزوی سربلندی دارم .

مریم جمعه 29 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 01:38 ب.ظ http://maryama.blogspot.com

یاس سفید خودم میارم برات عــژیزم:))

مرتضی شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 04:19 ق.ظ http://morteza.ws

همیشه شاکی من سلام
خوبی فیروزه خانم
عیدت مبارکا باشه
امیدوارم خواهر خانمتون هم امسال گل بکاره تو کنکور
از طرف من عید رو بهش تبریک بگو و هواش رو خیلی داشته باش این روزا که هم به درس برسه هم شادی کنکور نزدیکه هااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد