«از چه دلتنگ شدی،
دلخوشی ها کم نیست»
"سهراب"
به نظرتون میشه با اون جمله بالایی،یه مدت سرِ خودمون رو گول بمالیم؟؟؟؟؟
راستش رو بخواین من هر سعی کردم انگیزه ام رو بندازمش دور، نشد که نشد!!!!تا حالا شنیدید سنگ مفت،گنجشک مفت...البته همچین مفت مفت هم نه ها.موضوع سر شیش ماه عمر در بهترین دوره های زندگیته که باید قیدش رو بزنی و البته یه اعصاب داغون که پیگردشه.که اگه انگیزهه به ثمر نرسه(که این طوری هم به نظر میاد)خیلی برات گرون تموم میشه،اونم به خاطر هیچی که بدست آوردی....ولی خب،چیکارش میتونم بکنم،نتونستم دست از سرش بردارم....میبینی،من مصداق کاملی از آدمهایی هستم که کله شون باد داره.
راستش رو بخواین من تصمیم گرفتم به انگیزهه میدون بدم،حالا چه با نتیجه،چه بی نتیجه.بنابراین افسردگی و غمناکی و دپرسی و تفکرات روی هم روی هم،فعلاً تعطیل..قصد دارم یه مدت بزنم توی تریپ شوخی و خنده و مسخره بازی و جلف بازی و ژیگول گری و ولگردی،تا اندازه ای هم پاساژ گردی و پول بابا رو بر باد دادندی(فعلش درسته ها،فقط مال عهد باستانه!!!به جون خودم).رفتم دیگه تو مودِ دیوار راست بالا رفتن و زمین و زمان رو بهم دوختن.میدونید بذارید یه چیز دیگه ای هم بگم تا شماها بفهمین من چه موجود الاغی هستم.یکی از دوستای مدرسه ایم یه روز بهم گفت:آدم وقتی با تو دوست باشه،هیچ وقت حوصله اش سر نمیره،آخه هر روز یه بامبول بازیی در میاری!!!(البته منم دیگه اون شر و شور اون دورانم رو دیگه ندارم،ولی هنوزم میتونم حداقل ماهی یه بار رو یه بامبولی سوار کنم !!) راستش رو بخواین اون موقع از این حرفش کلی ذوق مرگ شدم.اما حالا میفهمم چه صفت غیر قابل تحملی دارم،بیچاره اطرافیان!!!اون طفل معصومی ها که نمی تونن از شر من خلاص بشن(باور میکنی چقدر دلم به حالشون میسوزه!!)ولی اقل کم شما ها میتونین هر روز وراجی های وَق وَقوی منو نخونین.خب دیگه،من اتمام حجت کردم....

یه جمله ای بود توی کتاب فارسی دوم(شایدم سوم)دبستانمون نوشته بود،که:هر چه برای خود می پسندید برای دیگران هم بپسندید،و هر چه برای دیگران نمی پسندید برای خودتان هم نپسندید(خلاصه یه چیزی تو همین مایه ها).....آره جونم،این جملهه از همون سال شده آویزه ی گوشمون!!!راستش رو بخوای من اصولاً خیلی آدم جدی و سخت گیری هستم،اصلاً هم در این جور موارد شوخی و مسخره بازیم نمیاد.بنابراین همون طور که هی فرت فرت از عالم و آدم انتقاد میکنم،همون اندازه هم در مورد خودم سخت گیر هستم و الکی اشتباهاتم رو زیر سیبیلی رد نمیکنم.....بنابراین خیالتون راحت،پتک تو سرم نخورده که هی از خودم عیب و ایراد میگیرم!!!از آدمای آشغالی هم که خودشون رو از مریم عذرا،مقدس تر میدونن،مثل سگ متنفرم.بنابراین عزیزان بیخودی برای هم افه نیاین.از من گفتن بود،حالا صلاح مملکت خویش،خسروان دانند....

نظرات 5 + ارسال نظر
پویا شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 07:01 ب.ظ http://www.pesareshikamo.blogsky.com

سلام
وب جالبی داری قشنگه خواستی یه سر به ما بزن
راستی نظرت راجب تبادل لینک چیه؟id man pesarekhabalod
فعلان بابای

مسیح شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 07:36 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام

اووووووووووو

چه جالب می شه بعد ازین ...

سربلند باشی

ققنوس شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 09:48 ب.ظ

باز خوبه تو تنوع داری ... من که همیشه یه جورم و همیشه هم حوصله ی اطرافیانمو سر می برم ... منم اینو بی خودی نمی گما ... به تجربه ثابت شده !
چقدر سخن قلمبه سلمبه ( درست نوشتم ؟ همین جوریه ؟ ) و ضرب المثل و اینا تو این نوشتت بود ... یه ذره دلت به حال ما زیر دیپلمی ها هم بسوزه که اینا حالیمون نمی شه !
هرچقدر هم خاصتی از درو دیوار و اینا بالا برو ببین به کجا می رسی ... فقط رفتی بالا فکر پایین اومدنشم باش ! تو که نمی خوای اونجا بمونی ؟ می خوای ؟

نقره ای یکشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 02:20 ب.ظ http://silverheart.blogsky.com

من از هیتلر هم پدر سوخته ترم ... حالا منو دوستم داری؟؟!!
وای نمیدونی که!! واسه همین نق نق هاته که من هر روز کلاس دودر میکنم میام سایت!! نمی دونی که!!!

سام یکشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1382 ساعت 04:40 ب.ظ http://eeternity.blogspot.com

دقت کردی توی همین چند خطی که نوشتندی(!!) چقدر حرف برای گفتن داشتی؟!
در مورد اون کم اوردن توی بحث و این چیزا... کم اوردم!(با عصبانیت!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد